این مرد در شکایت خود مدعی شد که چندی قبل وقتی با اعضای خانوادهام برای تفریح به اطراف شهرری رفته بودیم با مردی به نام مجتبی که خود را مامور وزارت اطلاعات معرفی میکرد، آشنا شدم.
این مردیک کارت شناسایی به همراه داشت که او را از ماموران اطلاعات نشان میداد و مدعی بود از محافظان یکی از مقامات عالیرتبه کشور است و نفوذ زیادی در سازمانهای مختلف دارد.
شاکی ادامه داد: مدتی بعد از این آشنایی، وقتی این مرد متوجه شد قصد دارم برای انتخابات نمایندگی مجلس نامزد شوم، به سراغم آمد و با نام بردن از چند نفر از رقبایم مدعی شد آنها قصد کشتن مرا دارند.
وی سپس گفت به خاطر دوستیای که با من دارد حاضر است محافظت از جانم را بر عهده بگیرد و به این بهانه هر چند وقت یکبار به من و اعضای خانوادهام تلفن میزد و مدعی میشد تنها تا 24 ساعت دیگر زنده هستم و حتما مخالفانم مرا خواهند کشت.
او سپس مدعی شد با مخالفان و رقبایم برای جلوگیری از قتل من وارد معامله شده و به همین بهانه بیش از 50 میلیون تومان از من دریافت کرد و بعد از آن دیگر خبری از وی نشد تا اینکه متوجه شدم او یک کلاهبردار حرفهای است که با این روش میلیونها تومان کلاهبرداری کرده است.
با اظهارات این مرد بررسیها برای شناسایی و دستگیری متهم فراری آغاز شد و در حالی که تحقیقات ادامه داشت 2 شاکی دیگر نیز با مراجعه به دادسرای شهرری مدعی شدند با همین شگرد هدف کلاهبرداری قرار گرفتهاند.
با توجه به حساسیت ماجرا و گسترش فعالیت مرد کلاهبردار، به دستور بازپرس علیزاده، رسیدگی به این پرونده در دستور کار ماموران وزارت اطلاعات قرار گرفت و تحقیقات برای یافتن ردی از مرد کلاهبردار ادامه یافت.
ماموران در نخستین اقدام، به تحقیق از شاکیان پرونده پرداختند و متوجه شدند متهم بعضی از طعمههایش را تحت شکنجه روحی و جسمی قرار داده است.
درحالیکه بررسیها نشان میداد تعدادی از شاکیان مرد کلاهبردار هنوز با وی در ارتباط هستند، ماموران برای یافتن سرنخی از متهم، آنها را تحت نظر قرار دادند اما در این مرحله از تحقیقات هیچ ردی از وی به دست نیاوردند.
خسته شدیم، اعداممان کنید
یک ماه قبل در حالی که هنوز ردی از مرد کلاهبردار به دست نیامده بود، نامهای از سوی اداره اطلاعات شهرستان نور در اختیار بازپرس پرونده قرار گرفت که در آن نوشته شده بود یک زوج جوان در این شهر با مراجعه به اداره اطلاعات درخواست اجرای حکم اعدامشان را کرده بودند.
در این نامه نوشته شده بود: این زوج با ارائه یک حکم جعلی مدعی شدهاند حکم اعدام آنها از سوی دستگاه قضائی به اتهام جاسوسی، انتقال دختران به دوبی و ارسال اطلاعات امنیتی به انگلیس و آمریکا صادر شده است و فردی که خود را از ماموران وزارت اطلاعات معرفی کرده است این حکم را به آنها داده است.
با انتقال زوج جوان به پایتخت و تحقیق از آنها مشخص شد مردی که خود را مامور اطلاعات معرفی کرده و حکم اعدام را به آنها داده بود همان کلاهبردار حرفهای است که تحت تعقیب پلیس تهران قرار دارد.
مرد جوان که خود وکیل دادگستری است در تشریح ماجرا به بازپرس پرونده گفت: 18 ماه قبل از طریق مردی که راننده آژانس بود با مجتبی آشنا شدم. او با نشان دادن کارتی که نشان میداد وی مامور حفاظت مقامات عالیرتبه کشور است خود را مامور وزارت اطلاعات معرفی کرد و با حیله و نیرنگ مدعی شد میتواند به من سمتی در این وزارتخانه بدهد.
بعد از مدتی وی حکمی را در اختیارم قرار داد که نشان میداد من مامور ویژه شورای امنیت ملی هستم. اما تاکید کرد که تمام فعالیتهایم توسط خودش کنترل خواهد شد و بدون اجازه وی نباید کاری را انجام بدهم.
من هم هر کاری که او میگفت انجام میدادم. تا اینکه بعد از مدتی وی به من تلفن کرد و با عصبانیت گفت که در انجام کارهایم دچار اشتباه شدهام و وزارت اطلاعات قرار است مرا توبیخ کند.
وی ادامه داد: ابتدا به حرف او توجهی نکردم اما یک روز او و 4 نفر دیگر که دائما با او در ارتباط بودند به خانهام آمدند و با نشان دادن حکمی مدعی شدند که من جاسوس هستم و دختران را به دوبی قاچاق میکنم، به همین خاطر دادگاه حکم به اعدام من و قطع دست راست و پای چپ همسرم داده است.
با دیدن این حکم وحشتزده شده بودم و به او التماس کردم که مرا نکشد و در این هنگام بود که او گفت میتواند حکم را برایم به تعویق بیندازد.
مرد جوان در ادامه گفت: 18 ماه تمام، مجتبی مرا شکنجه میکرد و در این مدت 60 میلیون تومان برای به تعویق انداختن حکم اعدامم از من گرفت.
او هر روز به من تلفن میکرد و مدعی میشد بعد از تاریک شدن هوا ماموران اطلاعات به سراغم خواهند آمد و مرا برای اجرای حکم خواهند برد.
او آنقدر جدی و فریبنده حرف میزد که من و همسرم همه حرفهایش را باور میکردیم. وی مدعی بود وزارت اطلاعات در خانه مان دوربین مدار بسته نصب کرده است و همه حرکات ما را زیر نظر دارد.
به همین خاطر همسرم همیشه در خانه چادر به سر داشت و ما حتی نمیتوانستیم با هم حرف بزنیم. در این مدت زندگی برای من و همسرم مثل جهنم شده بود تا اینکه یک روز چند مرد ناشناس به خانه ما آمدند و بعد از بستن چشمها و دست و پایم مرا به خانهای انتقال دادند.
آنها در آنجا مرا شکنجه میدادند و میخواستند تا رابطههایم که در جریان جاسوسی با آنها همکاری میکردم را لو بدهم.
این مرد ادامه داد: فشارهای روانی مجتبی و همدستانش آنقدر زیاد شده بود که من و همسرم از ترس آنها به شهرستان نور فرار کردیم و در آنجا بود که هر دوی ما تصمیم گرفتیم خودمان را به وزارت اطلاعات معرفی کنیم و از آنها بخواهیم تا هر چه زودتر حکم اعداممان را اجرا کنند.
با اظهارات این زوج جوان در حالی که تعداد شاکیان مامور قلابی وزارت اطلاعات به 16 نفر رسیده بود ماموران توانستند مخفیگاه متهم را در مرکز تهران شناسایی و وی را به همراه 4 همدست اصلیاش دستگیر کنند.
صبح دیروز در حالی که تمامی شاکیان این پرونده برای شکایت از مجتبی در شعبه 5 دادسرای شهرری حضور یافته بودند، وی که تحت مراقبت شدیدی قرار داشت از زندان اوین به دادسرا انتقال یافت.
نخستین جلسه بازپرسی
در پایان نخستین جلسه بازپرسی، قاضی علیزاده که رسیدگی به این پرونده را بر عهده دارد به همشهری گفت: این مرد تبهکار با شناسایی افراد ثروتمند به سراغ آنها میرفت و با معرفی خود بهعنوان مامور وزارت اطلاعات، به بهانه دادن پست و مقام در این وزارتخانه با طعمههایش طرح دوستی میریخت و از آنها کلاهبرداری میکرد.
این مرد همچنین با شناسایی خانوادههایی که فرزند معلول داشتند به بهانه معرفی پزشک خوب تمامی مدارک پزشکی آنها را گرفته و سپس از آنها کلاهبرداری میکرد.